سندرم هاوانا چیست؟
سندرم هاوانا مجموعهای از علائم پزشکی با دلایل ناشناخته است که نخستین بار توسط مقامات دولتی و پرسنل نظامی ایالات متحده در خارج از کشور تجربه شد. اولین بار در سال 2016 دیپلماتهای سفارت آمریکا و کانادا در هاوانا، کشور کوبا، این علائم را گزارش کردند. در سال 2017 دیگر پرسنل امنیتی و نظامی آمریکایی در چین، هند، اروپا و واشنگتن دی.سی چنین تجربهای را گزارش کردند.
هاوانا، پدیدهای برنامهریزی شده یا بیماری طبیعی؟
تا کنون دلایل مختلفی توسط نهادهای متعدد آمریکایی برای این پدیده ذکر شده است. دلایلی از جمله استفاده از تسلیحات ناشناخته، سلاح مایکروویو، سلاح اولتراسوند، آفت کشها یا عوامل عفونی و... . اما هیچکدام از این تئوریها بصورت علمی اثبات نشد. نهادهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کردهاند که بسیار غیرمحتمل است که این واقعه عمدی بوده باشد و دولتی خارجی مرتکب آن شده باشد. نکته قابل توجه این است که تا قبل از بررسیهای علمی، سیا و دولت آمریکا در رسانهها این واقعه را کار سازمان اطلاعات روسیه اعلام کردند. دلیل این اتهامات، صرفنظر از ماهیت و ریشه این علائم، استفاده دستگاههای امنیتی و دولت آمریکا از این پدیده بود. حتی کارگروه مشورتی جیسون نیز به درخواست وزارت خارجه آمریکا وارد عمل شد. آنها بیان داشت که 90% موارد اتفاقی اصلاً مشکوک نبوده و در 10% باقی هم بسیار غیرمحتمل است که توسط قدرت خارجی ایجاد شده باشد.
در گزارش مارس 2023 کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان، از 7 سازمان مربوطه دولت آمریکا 5 سازمان احتمال دخالت قدرت خارجی را کاملاً رد کردند. سیا نیز دخالت خارجی را بسیار غیرمحتمل خواند و این سازمان، دیگر نتوانست چیزی پیدا کند. پولیتیکو این گزارش کمیته را در این عبارت خلاصه میکند: "این تحقیقات، که بیش از هزار گزارش از کارمندان دولت آن را پشتیبانی میکند، فرضیهای مبنی بر اینکه یک دشمن خارجی از امواج انرژی الکترومغناطیسی پالسی برای بیمار کردن آمریکاییها استفاده کرده است را رد میکند. شواهد نشان میدهد که آمریکا از این ابزار و دروغ رسانهای که روسیه را مقصر ماجرا معرفی میکند، برای تحت فشار قراردادن کوبا، روسیه و دیگر کشورها استفاده میکرده است.
شبه مسمومیت دختران در خاورمیانه
کرانه باختری منطقهای است که اسرائیل را از اردن جدا میکند. کرانه باختری یکی از پرتنشترین مناطق جهان است. این منطقه پس از جنگ ژوئن 1967 اعراب و اسرائیل به تصرف اسرائیل درآمد. قبل از آن، این منطقه تحت نظارت اردن بود. از زمان جنگ به بعد، بسیاری از آن منطقه به عنوان سرزمین اشغالی یاد میکنند. این موضوع برای بسیاری از فلسطینیها که معتقدند سرزمین آنها به ناحق از آنها گرفته شده، یک موضوع حساس است. کرانه باختری همچنین در طول سالیان گذشته محل اعتراضات و احساسات شدید ضد اسرائیلی بوده است. در همین فضای متشنج و پر از سوءظن و بیاعتمادی بود که در صبح روز 21 مارس 1983 بیماری عجیبی در یک مدرسه دخترانه در شهر عرّابة، به وجود آمد.
مسمومیت دختران دانشآموز در کرانه باختری
همانطور که گفتیم در صبح روز 21 مارس 1983 بیماری عجیبی در یک مدرسه دخترانه در عرّابة گزارش شد. یک دانشآموز 17 ساله دچارِ سرگیجه، سردرد، تاری دید و مشکلات تنفسی بود. حدود یک ساعت بعد، 10 نفر از همکلاسیهای او پس از شکایت از بوی بدی که شبیه بوی تخم مرغ فاسد بود، با علائم مشابهی مواجه شدند. در عرض چند ساعت، 15 دختر دیگر بیمار شدند و تا پایان روز بعد، 61 دختر دانشآموز و 5 بزرگسال به سرعت به بیمارستانهای اطراف منتقل شدند و بسیاری از آنها بیهوش شدند.
روز بعد، روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت در گزارشی از شیوع این بیماری خبر داد و مدعی شد که این دختران از کوری، سردرد، درد شکم و همچنین سیانوز رنج میبردند، و دستها و پاهایشان به دلیل کمبود اکسیژن به رنگ مایل به آبی تغییر پیدا کرده بود. (3) این گزارش هشدار دهنده، مبالغهآمیز و شامل چندین ادعای نادرست بود. روزنامهنگاری که داستان را نوشت، این رویدادها را به شکل ملودراماتیک توصیف کرد و گاز سمی را علت اتفاق عنوان کرد. ادعا شد دو دختر به «نابینایی کامل» دچار شده و مشکلات تنفسی آنها آنقدر شدید بود که باید به یک بیمارستان اسرائیلی در افولا منتقل میشدند. در واقع، آنها تاری دید و تنفس بیش از حد را تجربه میکردند.
ادعاهای سیانوز هرگز تأیید نشد و هیچ مدرکی دال بر حمله وجود نداشت. پیدایش این گزارش، در پسزمینهای از سوء ظن و خصومت دیرینه بین اسرائیلیها و فلسطینیها در کرانه باختری، جرقهای را برای مجموعهای از وقایع تنشزا در پی داشت. قبل از پایان این اپیزود طی 2 هفته بعد، نزدیک به هزار دانشآموز دختر عمدتاً عرب دچار بیماری شدند.
مسمومیت دختران در مدارس و اطراف شهر جنین
در 26 مارس، 246 دختر و کارمند در شش مدرسه شهر جنین و دو روستای مجاور، علائم مشابهی با علائم «حمله عرّابة» را تجربه کردند. به همین مناسبت، یکی دیگر از روزنامههای اسرائیلی، معاریو، مطلبی با عنوان «مسمومیت مرموز ادامه دارد: 56 دختر دبیرستانی در جنین مسموم شدند» منتشر کرد. [3, p 835]. در این مطلب آمده که 29 دختر از دبیرستان جنین هنگام صبح و 27 دختر دیگر در طول روز با سرگیجه، مشکل تنفسی و سیانوز در بیمارستان بستری شدند. گفته میشود که منبع "مسمومیت" ناشناخته است.
جزئیات حادثه از زبان یک روانپزشک
در بحبوحه این بحران فزاینده، از روانپزشک اسرائیلی دکتر آلبرتحفز خواسته شد تا در مورد پدیده تحقیق کند. او هنگام ورود به بیمارستان جنین، افراد زيادی را مشاهده كرد كه به پرسنل بيمارستان تعلق نداشتند، از جمله خبرنگاران روزنامههاي خارجي كه مشغول مصاحبه با كاركنان و بيماران بودند. «وضعیت در این اورژانس زمانی که یک دختر نوجوان عرب روی برانکارد به همراه مادرش به بیمارستان آمد، ناگهان دراماتیک شد. او بلافاصله توسط گروهی از کارکنان پزشکی و پیراپزشکی محاصره شد و مادر را کنار زدند. یک ماسک اکسیژن به زور روی صورت دختر گذاشتند و تقریباً همزمان تزریق عضلانی نیز انجام شد. مادر که ظاهراً مرعوب و درمانده شده بود، از دخترش فاصله گرفت.» [3, p 836].
مادر گزارش داد که دخترش خوب بوده و تمام صبح در حیاط بازی میکرد، اما از عصر دچار سردرد و معدهدرد شد. سپس او را به دلیل شایعه حملات سمی در جنین، به بیمارستان منتقل کرده است. دکتر حفز فکر میکرد که دختر احتمالاً دچار نوعی عفونت شده باشد، اما معاینه او ناتمام ماند. در حین معاینه دختر توسط حفز، همراهان یک بیمار دیگر وارد شدند.
بیمار جدید یک دختر 18 ساله بسیار هیجانزده بود که سعی داشت خود را از روی برانکارد، به پایین پرت کند. مانند بیمار قبلی، ماسک اکسیژن و تزریق عضلانی بلافاصله استفاده شد. تمام این افراد همراه با یکدیگر فضایی از سردرگمی کامل را ایجاد کردند. [3, p 836]. دکتر حفز کارکنان را متقاعد کرد که دختر آشفته را در اتاقی جداگانه قرار دهند تا دور از جمعیت معاینه شود. هنگامی که دخترک در یک محیط آرام قرار گرفت، شروع به همکاری کرد و حفز توانست معاینه خود را کامل کند. دکتر هیچ ناهنجاری عصبیای را پیدا نکرد. این دختر با وجود اینکه ادعا میکرد فلج است توانست مسافت کوتاهی را راه برود. علیرغم تلاش حفز برای متقاعد کردن پزشکان دیگر مبنی بر اهمیت نگهداری دخترک در اتاقی جداگانه، بعداً او را در اتاقی با سه دختر دیگر پیدا کرد. همه آنها علائم مشابهی را گزارش کردند.
ادامه مسمومیتها در جنین
در غروب 27 مارس، 64 جوان دیگر که در یکی از محلههای شرقی جنین زندگی میکردند، با علائمی مشابه با سایر «حملات» در بیمارستان بستری شدند. این بار پس از دیدن یا شنیدن گزارشهایی مبنی بر اینکه دود غلیظی از یک خودروی با سرعت بالا، بیرون میآید. مقالهای که در روزنامه هاآرتص در 28 مارس منتشر شد، بیان کرد که نتایج آزمایشگاهی اولیه تأیید میکند که دانشآموزان جنین توسط گاز عصبی مسموم شدهاند. [3] گمانهزنیهایی مبنی بر اینکه سم روی پردههای کلاس بوده وجود داشت، اما هیچ مدرکی ارائه نشد. آنها گزارش کردند که ارتش اسرائیل مشکوک است که فردی در تلاش است تا مردم فلسطین را در تظاهرات آتی علیه اشغالگری اسرائیل تحریک کند.
شهروندان برجسته عرابه و جنین از دبیر کل سازمان ملل درخواست کمک کردند. سومین و آخرین موج «حملات» بزرگترین موج بود که مردم مناطق تولکرم و الخلیل را تحتتاثیر قرار داد و در اطراف مدرسه دخترانه در یتاح متمرکز شد. علائم مشابه دورههای قبلی به سرعت گسترش یافت، به طوری که 90٪ از دانشآموزان در عرض 2 ساعت دچار علائم شدند. حتی چهار سرباز اسرائیلی نیز در منطقه مریض شدند. شیوع این بیماری به نام اپیدمی آرجنیاتا برای نامهای جوامع نزدیک عرابه، جنین و یاتا شناخته میشود. [2]
بالاخره مقصر این جریانات کیست؟
اینکه چه کسی مسئول «مسمومیتها» بود، به وابستگی سیاسی فرد بستگی داشت. اسرائیلیها با بیان اینکه خبرنگار روزنامه فلسطینی الفجر تلاش کرده دانشجویان را به شبیهسازی حملات ترغیب کند، فرضیه تحریکآمیزی را ارائه کردند و خاطرنشان کردند که در زمان منع رفتوآمد هیچ مورد جدیدی رخ نداده است.[3] یک فرضیه فلسطینیها این بود که اسرائیلیها از سلاحهای شیمیایی برای نابودی فلسطینیان استفاده میکنند. پزشکان فلسطینی بیان داشتند که این گاز برای عقیم کردن دختران بوده و گزارشهایی مبنی بر مقادیر زیادی پروتئین در ادرار آنها یافت شد که نشان میداد ممکن است تخمدانها آسیب دیده باشد. در 4 آوریل، مدارس تعطیل شد و همهگیری به سرعت فروکش کرد.
شایعات سیاسی حول محور مسمومیتها
گزارشهای رسانهها و شایعات محلی فاز دوم را در جنین و روستاهای همجوار آغاز کردند، این بار با یک رویداد خاص: خودرویی که با لوله اگزوز خراب در حال عبور بود. مرحله سوم عمدتاً توسط رسانهها و "فشار محلی"، آغاز شده بود. عوامل اجتماعی و سیاسی نقش مهمی در انتشار اپیدمی کرانه باختری ایفا کردند. اعتقاد بر این بود که عامل مشکوک، یعنی سم مرموز، ترسهای اجتماعی-سیاسی را در جامعه بازتاب میداد.
هیستری جمعی به جای مسمومیت
دولت اسرائیل از اپیدمیولوژیست برجسته باروخ مودان خواست تا بررسی دقیقی در مورد این واقعه انجام دهد و پس از اینکه احتمال وجودِ عوامل فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی رد شد، او و تیمش به این نتیجه رسیدند که این یک "پدیده تودهای" است. یک کلمه رمزی با بار احساسی کمتر برای "هیستریای دستهجمعی". آنها به این نتیجه رسیدند که مرحله اولیه واقعه در مدرسه عرابه بوسیله بوی نامطبوع، سولفید هیدروژن، از یک دستشویی واقع در گوشه حیاط مدرسه شروع شد. دخترانی که در کلاسهای نزدیک به دستشویی بودند، نسبت به دخترانی که در کلاسهای دورتر بودند، علائم بسیار بیشتری داشتند.
گمانهزنیها به حضور اسرائیل در پشت پرده این وقایع
برای پزشکان فلسطینی و رهبران جامعه آسان بود که باور کنند این حمله توسط اسرائیلیها بوده است. این نگرش، به ویژه توسط پزشکان، بدون شک در تقویت باورهای قربانیان و تداوم بیشتر علائم کمک کرد. از سوی دیگر، مطبوعات اسرائیل سوگیریهای اجتماعی و سیاسی خاص خود را داشتند و با بیان دیدگاههای خود، بر «روی آتش» بنزین میریختند. جای تعجب نیست که در این فضا، فلسطینیها گزارش اسرائیل در مورد علت همهگیری را نپذیرفتند و خواستار تحقیقات مستقل توسط یک گروه بیطرف سیاسی از کارشناسان پزشکی شدند. فلسطینیها با تیمی از محققان مرکز کنترل بیماری آمریکا (CDC) و موسسه ملی ایمنی و بهداشت شغلی (NIOSH) به سرپرستی پزشکان فیلیپ لاندریگان و بس میلر موافقت کردند. [4] پس از یک تحقیق گسترده که شامل نمونهبرداری از خاک، آب و هوا بود - که همه آنها منفی بودند، آنها با یافتههای اسرائیلی موافقت کردند که اپیدمی ناشی از ترس و تحریک جمعی است.
وحشت از آدامسهای آلوده در مصر
در ژوئیه 1996 در مصر، حین شایعاتی مبنی بر عیاشی دانشجویان در دانشگاهی در شمال شهر منصوره، اتفاقی رخ داد. این اتفاق توسط فتحی منصور نماینده پارلمان که ادعا میکرد اسرائیل مامورانی را برای فروش آدامسهای آلوده به مصر فرستاده تا میل جنسی دختران جوان مسلمان را افزایش دهد، ایجاد شد. او ادعا کرد که حداقل 15 مورد قطعی وجود دارد که زنان پس از جویدن آدامس به مردان حمله کرده بودند.[6] وضعیت با اعترافات چند دختر بدتر شد که به خبرنگاران گفتند اخیراً پس از جویدن آدامس دست به فعالیت جنسی زدهاند. خیلی زود مساجد هشدارهایی درباره جویدن آدامس پخش کردند. یکی از دانشجویان گفت که آنها نسبت به این ادعاها شک داشتند، اما پس از " شنیدن شایعاتی مبنی بر اینکه یک دختر با هفت پسر در محوطه دانشگاه و دیگری با چند مرد در یک ماشین رابطه جنسی داشته است" تحتتاثیر قرار گرفتند [7].
هیچ مدرکی از آدامس آلوده یافت نشد. روزنامههای مصری به دروغهایی مانند مطلب روزنامه الاحرار، دامن زدند. مثلاً اینکه این آدامس توسط یک شیمیدان روسی برای سرویس مخفی اسرائیل طراحی شده تا پس از سه بار استفاده، جونده را عقیم کند.[8و9]
مسمومیت با گاز اشکآور حاوی حشرهکش
شب 9 آوریل 1989، در طی یک دوره تحولات سیاسی در ایالت جورجیا شوروی سابق، حدود 10000 نفر در یک تظاهرات ضد شوروی در پایتخت تفلیس شرکت کردند. در طول این مراسم، نیروهای شوروی با پاشیدن گاز اشکآور و سایر مواد تحریککننده شیمیایی تجمع را متفرق کردند. در نتیجه، حدود 4000 شرکتکننده به دنبال کمک پزشکی در بیمارستانهای مجاور بودند که از این تعداد 543 بیمار بستری شدند. حداقل 20 مورد مرگ ثبت شد. تحقیقات دکتر بری روماک، از مرکز پزشکی دانشگاه کلرادو پس از تجزیه و تحلیل محتویات یک قوطی کشف شده در صحنه، ماده سوم را کلروپیکرین تشخیص داد. یک حشرهکش قوی که در طول جنگ جهانی اول به عنوان یک سلاح شیمیایی مورد استفاده قرار گرفت.[11]
هیستری دستهجمعی پس از عزاداری عمومی در گرجستان
بعد از یک دوره 40 روزه عزای ملی برای کشتهشدگان، حدود 400 کودک از مدارس محل تجمع با علائم مشابه معترضینبه بیمارستان منتقل شدند. علائم شامل بثورات پوستی، سوزش چشم، خشکی گلو و درد شکم بود. تقریباً همه بیماران، دختر نوجوان بودند. روانپزشک روث بارون از دانشکده پزشکی هاروارد و گروهی از پزشکان فرانسوی حدود 40 بیمار را معاینه کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که دختران از هیستری دستهجمعی رنج میبرند.[11, p 604]. در راستای تلاش برای تسکین اعصاب والدین پریشان و وضعیت اسفبار دختران، آنها اعلام کردند که دانشآموزان "سندرم واکنش فاجعهآمیز " را نشان میدهند و به زودی بهبود مییابند.
مسمومیت دستهجمعی در روسیه
دسامبر 2005، گزارشهایی مبنی بر مسمومیتهای دستهجمعی در مدارس منطقه شلکوفسک در جمهوری چچن روسیه منتشر شد. علائم شامل تشنج، غش، سردرد، مشکل تنفسی و بیحسی بود. پرسنل بهداشتی دولت روسیه شیوع این بیماری را بررسی کردند و تشخیص خود را مبنی بر اینکه این یک بیماری روانی انبوه است، ارائه دادند. اما با مخالفت شدید ساکنان محلی و اعضای جامعه پزشکی مواجه شدند. با این حال، کمیسیونی که وظیفه بررسی شیوع این بیماری را داشت، هیچ مدرکی دال بر مسمومیت دانشآموزان پیدا نکرد. کمیسیون به این نتیجه رسید که "شیوع هیستری جمعی در منطقه شلکوفسک مربوط به وضعیت اضطراری طولانی مدت در جمهوری چچن" بوده است![12]
مسمومیت گسترده در استان کوزوو صربستان
در مارس 1990، گزارشهای خبری نگرانکننده در مورد مسمومیت گسترده هزاران جوان در استان کوزوو صربستان پخش شد. در آن زمان، این منطقه کانون تنشهای قومی بین صربها و آلبانیاییها بود. اختلافات بین دو گروه رقیب به قدری عمیق بود که کلاسها در مدارس ابتدایی و دبیرستان حتی بر اساس خطوط قومی از هم جدا میشدند.[14] اولین تلفات در 14 مارس گزارش شد، سپس به سرعت گسترش یافت. تا 23 مارس، گزارش شد که 417 نفر، عمدتاً دانشآموزان شهر کوچک بسیانا، به دلیل مسمومیت تحت مراقبتهای پزشکی قرار گرفتند. طی چند روز بعد، صدها نفر دیگر مورد حمله قرار گرفتند. مقامات همچنین به یک نکته عجیب نیز اشاره کردند: تقریباً همه بیماران آلبانیایی تبار بودند.[15] بسیاری از گزارشهای خبری احتمال استفاده از نوروتوکسین را منتشر کردند.
انگشت اتهام به سمت یوگسلاوی
مضمون برخی از این داستانها علیه مقامات یوگسلاوی بود. به عنوان مثال، بلافاصله پس از شروع این واقعه، بزرگترین روزنامه در تیرانا، پایتخت آلبانی، خبری را منتشر کرد و مقامات یوگسلاوی را به دلیل سازماندهی "مسمومیت" مقصر دانست. در بخشی از آن آمده بود: "به نظر میرسد سلاحهای گرم علیه مردم کوزوو از سال 1981 استفاده شده است، بهاندازه کافی موثر نبوده است. بنابراین، یک سلاح مؤثرتر جدید اختراع شد که از نظر روانی بیشتر هدایت میشود: یک مسمومیت." تا اواسط آوریل، بیش از 4000 آلبانیایی به این مسمومیت مبتلا شدند.
نتایج تحقیقات محققین و باز هم هیستری دستهجمعی
سه گروه جداگانه از محققین تجزیه و تحلیل خود را از این واقعه منتشر کردند. هر کدام به این نتیجه رسیدند که این واقعه ناشی از بیماری روانی تودهای است.[16–18] در میان آنها دکتر زوران رادووانوویچ اپیدمیولوژیستی بود که یافتههای خود را در مجله اروپایی اپیدمیولوژی منتشر کرد. در پی آزمایشهای که برای وجود سموم یا یک علت ارگانیک انجام شد و منفی بود، او به هیستری جمعی اشاره کرد.
رادووانوویچ مینویسد: «هیچ دانشآموز یا بزرگسال غیرآلبانیایی تحتتأثیر قرار نگرفت. به نظر میرسد که این ویژگی همهگیری غیرقابل انکار باشد، زیرا نه یک پزشک و نه یک فرد عادی، از جمله روزنامهنگارانی که در جستجوی موارد استثنایی هستند، هرگز آن را به چالش نکشیدهاند.» [15, p 110].
ترس مردم آلبانی در پی شایعات بیماری
در اوایل شیوع بیماری، شایعهای در جامعه آلبانی پخش شد. مبنی بر اینکه صربها یک ماده شیمیایی ناشناخته را به کلاسهای درس دانشآموزان آسیب دیده پاشیدهاند.[15, p 101]
در سپتامبر و اکتبر 1997 نیز، بروز سردرد، مشکلات تنفسی، گرفتگی معده و حملات اضطرابی حدود 1000 دانشآموز آلبانیایی را در شهر مقدونیه تتوو، در حدود 140 کیلومتری جنوب کوزوو، تحتتاثیر قرار داد. تحقیقات توسط سازمان بهداشت جهانی وجود یک عامل عفونی یا سم را رد کرد.[19, 20] این واقعه در میان پسزمینهای از درگیریهای قومی دیرینه آلبانیایی- مقدونی رخ داد.[21] مانند وقایع کوزوو در سال 1990، الگوی مشابهی پیدا شد زیرا سازمان بهداشت جهانی دریافت که "این بیماری فقط دانشآموزان آلبانیایی را در مدارس خاص تحتتاثیر قرار میدهد."
مشکلات تنفسی اسرائیلیها از ترس حمله صدام
یک اتفاق مشابه جالب نیز، حول وقایع جنگ خلیج فارس، در اسرائیل افتاد. آن زمان ترس شدیدی در اسرائیل وجود داشت که صدام حسین موشکهای اسکاد حاوی گاز سمی را به سمت اسرائیل شلیک کند. موشکها در نهایت شلیک شدند در حالی که هیچ کلاهک شیمیایی نداشتند. اما با وجود این، پس از اولین حمله، حدود 40 درصد از غیرنظامیان در مجاورت آن مشکلات تنفسی نشان دادند![22]
مسمومیت دختران دانشآموز در افغانستان و خانهنشینی آنها
در طول یک دهه گذشته، دهها حمله گزارش شده است که شامل مسمومیت دختران دانشآموز افغان توسط دولت طالبان میشود. به عنوان مثال، در ماه می2018، خبرگزاری چینی شینهوا گزارش داد که "45 دانشآموز دختر افغان در پی یک حمله مشکوک با گاز در روز پنجشنبه در استان شمالی تخار مسموم شدند."[23] این گزارشهای مسمومیت از اوایل سال 2009 آغاز شد، همان سالی که مجله استیتزمَن در خبری اعلام کرد: «دختران دانشآموز افغان در حمله گازی طالبان مورد هدف قرار گرفتند». [24] سال بعد، اینترنشنال هرالد ترییون اعلام کرد: "گاز سمی دختران افغان را بیمار کرد." [25]. در سال 2015، نیویورک دیلی نیوز این داستان را منتشر کرد: "بیش از 100 دانشآموز افغان، معلمان در حمله مشکوک طالبان مسموم شدند" [26].
اما با نگاهی دقیقتر به این گزارشها متوجه چیز عجیبی خواهید شد: حتی یک دختر دانشآموز فوت نکرده، و هیچ یک حتی آسیب جدی ندیدهاند. پس از هر حادثه، کسانی که به بیمارستانهای محلی منتقل میشدند، به سرعت بهبود مییافتند. علائم آنها شامل سردرد، سرگیجه، غش، حالت تهوع، استفراغ و ضعف عمومی بود.
تشخیص سازمان جهانی بهداشت؛ مهر پایان شایعات
این الگوی غیرمعمول در سال 2012 شناسایی شد. زمانی که سازمان بهداشت جهانی (WHO) نتایج یک مطالعه را در مورد حملاتی که بین سالهای 2009 تا 2012 انجام میشد، منتشر کرد. علت، "بیماری روانی تودهای " بود. در حالی که بسیاری از افغانها نیروهای طالبان را که به شدت مخالف حضور دختران در مدرسه هستند، مقصر میدانند، سخنگویان طالبان همواره دخالت خود را رد کردهاند.
بیشتر وقایع بوسیله بوی ناآشنا ایجاد میشد. اگرچه در برخی موارد شایعات مربوط به یک منبع آب مسموم بود.[28] در حالی که سازمان بهداشت جهانی خلاصه یک صفحهای از یافتههای خود را منتشر کرده است، اما گزارش کامل هرگز منتشر نشده است. یکی از نمایندگان سازمان بهداشت جهانی که با این مطالعه آشناست میگوید بر اساس نمونههای خون، ادرار و آب، "هیچ مدرک قطعی دال بر مسمومیت عمدی وجود ندارد." در سال 2013، متیو آیکینز، روزنامهنگار کانادایی-افغان، وجود دو مطالعه دیگر در مورد «مسمومیتهای دستهجمعی» را که توسط سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و سازمان ملل انجام شده بود، کشف کرد. هر دو به نتیجهای مشابه با مطالعه WHO رسیدند: «مسمومیتهای» دختران مدرسهای هیستری دسته جمعی بود.[29]